إثْم:گناه (جمع آن «آثام» ، مترادف « ذَنْب و جُناح)
أحَلَّ (یُحِلُّ، إحلالاً) :حلال کرد،( متضادّ « حَرَّمَ»)
أشبَعَ:سیر کرد
اِشْتَکَی (یَشتَکـى، اِشتکاءً) :شکایت کرد
أغِثْنا:به فریاد ما برس
اِقتَرَنَ بِـ ...:همراه شد
أقصَی:دورتر، دور ترین
اِلتَبَسَ:مشتبه شد، درهم آمیخت
اِلتَفَتَ:متوجّه شد
اِنْشَقَّ (ینشَقُّ، اِنشقاقاً) :شکافته شد
تَجاهَ،تِجاهَ، تُجاهَ :در برابر، رو به رو
تَحریم:حرام کردن
جَحیم:دوزخ
حامیة:سوزان
حَرَّمَ:حرام کرد
دَرَجَة:درجه، پلّه، نمره
دَهشة: تعجّب، شگفتی
ذَریعة:بهانه، وسیله (جمع آن «ذَرائع»)
رَحَلَ (یَرحَلُ، رَحْلاً) :مسافرت کرد (مترادف « سافَرَ»)
رؤیة:دیدگاه
سَطَرَ (یَسْطُرُ، سَطْراً) :نوشت (مترادف « کَتَبَ ، یَکْتُبُ، کِتابةً)
سُنَن:سنّت ها (جمع «سُنَّة»)
شَفَتَینِ:دو لب (مفرد آن «شَفَة»، جمع آن «شِفاه» )
صَیدَلَة:داروسازی
ظَنَّ (یَظُنُّ، ظَنّاً) :گمان کرد
عامَلَ: رفتار کرد
عَدَّ (یَعُدُّ، عَدّاً) : به شمار آورد
عُدْوان: آخرت (متضادّ « دُنیا»)
غَبَرَة: غبار، گرد
غَرَّ (یَغُرُّ، غُروراً) : مغرور کرد
غَلُظَ (یغلُظُ، غِلاظةً و غَلْظَةً) : سخت گرفت، سخت و محکم شد (متضادّ «لانَ» یلینُ، لِیناً)
فِتَن:فتنه ها (جمعِ « فِتْنة»)
فُجّار و فَجَرَة: بد کاران و تباهکاران ( جمع « فاجِر» )
فَرِّجْ عَن کُلِّ مَکروبٍ:اندوه هر اندوهگین را ببر
فَکَّ (یَفُکُّ، فَکّا) :گشود
فُکَّ کُلَّ أسیر:آزاد کن هر اسیری را
فَلَک (علم الفلک) :اختر شناسی
قُبِضَ عَلَی:دستگیر شد
قَبَضَ عَلَی (یقبِضُ، قَبْضاً) : دستگیر کرد
قِطَعُ اللَّیل:پاره های شب (قِطَع جمع قِطعة)
کَسَل:تنبلی (مترادف «کَسالة»)
کَفَرَة:کافران (غالباً کفّار برای غیر مؤمنان و کَفَرَة برای ناسپاسان نعمت خداوند به کار می رود.)
کُفُو:همتا، یکسان و برابر (جمع آن « أکفاء»)
کُوِّرَ: تاریک شد
مارِق: از دین برگشته
مُستَبشِرة:خوشحال (مترادف «فَرِحة»)
مُسفِرة:روشن و باز
مُسَیطِرَة:مسلّط
مُظلِم:تاریک(مترادف<ظَلْماء >)
مُعْتدٍ (المُعتدى):تجاوز کار
مَکروب:اندوهگین (مترادف «حزین» و «محزون» متضادّ «فَرِح» و «مسرور» )
مَنَّ (یَمُنُّ، مَنّاً):منّت نهاد
نَبَغَ(ینبُغُ، نَبْغاً):درخشید
هادٍ (الهادى):هدایت کننده
یَومَئذٍ: در آن روز