عَیِّن الصَّحیحَ عَلی حَسَبِ نَصِّ الدَّرسِ السابع: |
1-هَلْ یَسْمَحُ الْقرآنُ لِلنّاسِ أن یَتْرُکُوا الدّنیا؟ | |||
|
نَعَم، یَسْمَحُ الْقرآنُ لِلنّاسِ أن یَتْرُکوا الدّنیا. |
| |
|
لا، لا یَسْمَحُ الْقرآنُ لِلنّاسِ أن یَتْرُکوا الدّنیا. |
|
2- ما هُوَ رأىُ الْقرآنِ بالنِّسبةِ إلی سُنَنِ الْعالَم؟ | |||
|
یَقول القرآنُ: فَلن تَجِدَ لِسنَّةِ اللهِ تَبدیلاً . |
| |
|
رأىُ القرآنِ، التَّبدیلُ فىسُنَنِ الْعالَمِ. |
|
3- کَیْفَ تَکونُ رؤیةُ الْإنسانِ الّذى یؤمِنُ بِاللهِ؟ | |||
|
لا تَکونُ مُفرِّحاً لِلرّوحِ. |
| |
|
تکونُ مُفَرِّحاً لِلرّوحِ. |
|
کار گاه ترجمه/ اَلدَّرسُ السَّابِعُ:
برای دریافت معنا و مفهوم یک عبارت، لازم نیست که تمامی لغات موجود در آن را قبلاً خوانده باشیم. چه بسا معنای یک کلمه از کلمات هم خانواده ی آن معلوم می شود و یا گاهی قرائنی چون موضوع متن، واژگان مجاور و ..... به فهمیدن معنای متن کمک می کند.به آیات شریفه ی ذیل توجّه کنیم:
? یَمُنّونَ علیک أنْ أسْلَموا، قُل :لا تَمُنّوا عَلىَّ إسلامَکم، بل اللهُ یمُنُّ علیکم أنْ هَدا کُم لِلإیمان?
در این آیه، کلمه « یَمُنّون» برای ما واژه جدیدی است. اما مراجعه ی ذهنی به کلمات هم خانواده ی آن از قبیل؛ «مَنَّ ، مِنّت» ما را راهنمایی می کند که «یَمُنّون» باید به معنی «منّت می گذارند» باشد!
? وُجوهٌ یَومَئذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ و وجوهٌ یومئذٍ علیها غَبَرَةٌ? کلمات « مُسْفِرَة» و «غَبَرة» دو واژه ی جدید هستند. امّا با توجّه به کلمات «ضاحِکة» و « مُسْتَبْشِرَة» باید دریابیم که معنای «مُسفرة» نیز در همین محدوده است: چهره ی شاد و خندان، خوشحال ، چهره ی باز، و در مورد «غَبَرة» با توجّه به کلمات هم خانواده ی این کلمه از قبیل «غبار» (گرد وغبار) و از طرفی از آن جا که در مقابل «وجوه یومئذٍ مسفرة ....» آمده باید دریابیم که چهره ی «غبرة» مخالف چهره ی نوع اوّل است: ناراحت، گرفته ، غبارآلود و ....
فُکَّ کُلَّ أسیر:آزاد کن هر اسیری را
فَلَک (علم الفلک) :اختر شناسی
قُبِضَ عَلَی:دستگیر شد
قَبَضَ عَلَی (یقبِضُ، قَبْضاً) : دستگیر کرد
قِطَعُ اللَّیل:پاره های شب (قِطَع جمع قِطعة)
کَسَل:تنبلی (مترادف «کَسالة»)
کَفَرَة:کافران (غالباً کفّار برای غیر مؤمنان و کَفَرَة برای ناسپاسان نعمت خداوند به کار می رود.)
کُفُو:همتا، یکسان و برابر (جمع آن « أکفاء»)
کُوِّرَ: تاریک شد
مارِق: از دین برگشته
مُستَبشِرة:خوشحال (مترادف «فَرِحة»)
مُسفِرة:روشن و باز
مُسَیطِرَة:مسلّط
مُظلِم:تاریک(مترادف<ظَلْماء >)
مُعْتدٍ (المُعتدى):تجاوز کار
مَکروب:اندوهگین (مترادف «حزین» و «محزون» متضادّ «فَرِح» و «مسرور» )
مَنَّ (یَمُنُّ، مَنّاً):منّت نهاد
نَبَغَ(ینبُغُ، نَبْغاً):درخشید
هادٍ (الهادى):هدایت کننده
یَومَئذٍ: در آن روز
إثْم:گناه (جمع آن «آثام» ، مترادف « ذَنْب و جُناح)
أحَلَّ (یُحِلُّ، إحلالاً) :حلال کرد،( متضادّ « حَرَّمَ»)
أشبَعَ:سیر کرد
اِشْتَکَی (یَشتَکـى، اِشتکاءً) :شکایت کرد
أغِثْنا:به فریاد ما برس
اِقتَرَنَ بِـ ...:همراه شد
أقصَی:دورتر، دور ترین
اِلتَبَسَ:مشتبه شد، درهم آمیخت
اِلتَفَتَ:متوجّه شد
اِنْشَقَّ (ینشَقُّ، اِنشقاقاً) :شکافته شد
تَجاهَ،تِجاهَ، تُجاهَ :در برابر، رو به رو
تَحریم:حرام کردن
جَحیم:دوزخ
حامیة:سوزان
حَرَّمَ:حرام کرد
دَرَجَة:درجه، پلّه، نمره
دَهشة: تعجّب، شگفتی
ذَریعة:بهانه، وسیله (جمع آن «ذَرائع»)
رَحَلَ (یَرحَلُ، رَحْلاً) :مسافرت کرد (مترادف « سافَرَ»)
رؤیة:دیدگاه
سَطَرَ (یَسْطُرُ، سَطْراً) :نوشت (مترادف « کَتَبَ ، یَکْتُبُ، کِتابةً)
سُنَن:سنّت ها (جمع «سُنَّة»)
شَفَتَینِ:دو لب (مفرد آن «شَفَة»، جمع آن «شِفاه» )
صَیدَلَة:داروسازی
ظَنَّ (یَظُنُّ، ظَنّاً) :گمان کرد
عامَلَ: رفتار کرد
عَدَّ (یَعُدُّ، عَدّاً) : به شمار آورد
عُدْوان: آخرت (متضادّ « دُنیا»)
غَبَرَة: غبار، گرد
غَرَّ (یَغُرُّ، غُروراً) : مغرور کرد
غَلُظَ (یغلُظُ، غِلاظةً و غَلْظَةً) : سخت گرفت، سخت و محکم شد (متضادّ «لانَ» یلینُ، لِیناً)
فِتَن:فتنه ها (جمعِ « فِتْنة»)
فُجّار و فَجَرَة: بد کاران و تباهکاران ( جمع « فاجِر» )
فَرِّجْ عَن کُلِّ مَکروبٍ:اندوه هر اندوهگین را ببر
فَکَّ (یَفُکُّ، فَکّا) :گشود
فُکَّ کُلَّ أسیر:آزاد کن هر اسیری را
فَلَک (علم الفلک) :اختر شناسی
قُبِضَ عَلَی:دستگیر شد
قَبَضَ عَلَی (یقبِضُ، قَبْضاً) : دستگیر کرد
قِطَعُ اللَّیل:پاره های شب (قِطَع جمع قِطعة)
کَسَل:تنبلی (مترادف «کَسالة»)
کَفَرَة:کافران (غالباً کفّار برای غیر مؤمنان و کَفَرَة برای ناسپاسان نعمت خداوند به کار می رود.)
کُفُو:همتا، یکسان و برابر (جمع آن « أکفاء»)
کُوِّرَ: تاریک شد
مارِق: از دین برگشته
مُستَبشِرة:خوشحال (مترادف «فَرِحة»)
مُسفِرة:روشن و باز
مُسَیطِرَة:مسلّط
مُظلِم:تاریک(مترادف<ظَلْماء >)
مُعْتدٍ (المُعتدى):تجاوز کار
مَکروب:اندوهگین (مترادف «حزین» و «محزون» متضادّ «فَرِح» و «مسرور» )
مَنَّ (یَمُنُّ، مَنّاً):منّت نهاد
نَبَغَ(ینبُغُ، نَبْغاً):درخشید
هادٍ (الهادى):هدایت کننده
یَومَئذٍ: در آن روز
منادی
در این درس با منادا آشنا می شویم.
منادا اسمی است که آن را صدا می کنیم.
کلمات رنگیِ این عبارت ها منادا هستند.
یا مجیدُ ، تَعالَ عِندى. ای مجید ، نزد من بیا.
یا حمیدةُ ، رُوحى. ای حمیده، برو.
یا صاحبَ الزَّمان. ای صاحب زمان.
یا رَبَّ العالَمین. ای پروردگار جهانیان .
فاطمةُ، أین المفتاحُ؟ فاطمه، کلید کجاست؟
ملاحظه می کنید که « یا » از حروف ندا در عربی است .
اسمِ بعد از« یا » منادا نامیده می شود.
معلم :
چه کسی می تواند حدس بزند که آیا حرف « یا» عامل است یا غیر عامل؟
دانش آموز:
« یا» غیر عامل است.
معلم : آیا امکان دارد منادا بدون حرف ندا بیاید؟
دانش آموز :
بله، مانند آخرین جمله که فاطمه منادا بود امّا حرف« یا» حذف شده بود.
در زبان فارسی نیز گاهی منادا بدون حرف ندا می آید.
آزمایش فارادی کامل وآزمایشگاهی به صورت فلش .
برای دیدن آن روی لینک زیر کلیک نمایید.
http://www.aktai.com/uploads/1215426830.swf